بوی مرگ عشق بر می خیزد امشب ازسر من
از سرمن از بر من ازلحاف و بستر من
از گل و لاله و از گلبن و نسرین و سوسن
بوی هجروبی وفایی خیره دارد سرمن
سخت در گوشم خزان عشق خواند هرنسیمی
ای نسیم آهسته خوان این راز درگوش کر من
راستی امشب به چشم من دگر گون است گیتی
تا شبی دارد دگر گون آسمان و اختر من
مرغ شب بینم که امشب ناله ای جانکاه دارد
یا به مرگ عشق من یا بر جفای دلبرمن
دیدمش امروز ودردستش دو چشمم دید دستی
دیدم و ازدیدگان هرگز نیامد باورمن
نویسنده: بیقرار(چهارشنبه 86/7/4 ساعت 5:36 عصر)